Web Analytics Made Easy - Statcounter

حرف و حدیث و جنجال‌های مختلف اغلب با خود گردبادی از احساسات منفی، استرس و عوارض منفی غیر ضروری به همراه دارند. جای تعجب نیست که برخی از افراد بر هنر دور ماندن از چنین مسائلی مسلط شده‌اند.

اما آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید که چه چیزی باعث می‌شود این افراد در اجتناب از جنجال و کشمکش تا این حد ماهر باشند؟

آن‌ها معمولاً دارای مجموعه‌ای از ویژگی‌های منحصر به فرد هستند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در ادامه نگاهی دقیق‌تر به این ویژگی‌ها خواهیم داشت.

۱) برای آرامش خود ارزش قائل هستند

به گزارش روزیاتو، افرادی که از جنجال و حرف و حدیث اجتناب می‌کنند، می‌دانند که زندگی حتی بدون چنین درگیری‌هایی هم به اندازه کافی پیچیده است.

آن‌ها به جای غرق شدن در گردباد و درگیری‌های ذهنی ناشی از درگیری و جنجال‌های غیر ضروری، ترجیح می‌دهند که ذهن آرامی داشته باشند.

این بدان معنا نیست که این افراد به طور کلی از درگیری اجتناب می‌کنند، در واقع آن‌ها تشخیص می‌دهند که لازم نیست هر اختلافی به یک جنجال تمام عیار تبدیل شود.

۲) ارتباط مؤثر را تمرین می‌کنند

افرادی که از جنجال و حرف و حدیث اجتناب می‌کنند، اغلب مهارت زیادی در زمینه ارتباطی دارند. آن‌ها می‌توانند با آرامش دیدگاه خود را بیان کرده و راه حلی برای مشکلات پیشنهاد کنند.

داشتن رویکردی صحیح و محترمانه باعث می‌شود که از درگیری‌های غیر ضروری جلوگیری کنید.

ارتباط مؤثر برای اثبات نظر شما نیست، بلکه در جهت درک دیدگاه‌های یکدیگر و یافتن زمینه مشترک است.

۳) به شایعات دامن نمی‌زنند

اگر بخواهیم صادق باشیم، دامن زدن به شایعات یا غیبت کردن می‌تواند سرگرم‌کننده باشد.

شاید شما هم با افرادی در زندگی خود مواجه شده باشید که به جای دامن زدن به شایعات، موضوع بحث را عوض می‌کنند.

شرکت نکردن در شایعات و غیبت پشت سر کسی، راهی مناسب برای جلوگیری از جنجال و درگیری است.

۴) حد و مرز‌های مشخصی دارند

تعیین حد و مرز اهمیت زیادی دارد.

افرادی که از حرف و حدیث و جنجال اجتناب می‌کنند، می‌دانند که چه رفتار‌هایی برای آن‌ها غیر قابل قبول است. با ایجاد این مرز‌ها، دیگران را از کشاندن آن‌ها به درگیری‌های غیر ضروری منصرف می‌کنند.

علاوه بر این، آن‌ها به مرز‌های دیگران نیز احترام می‌گذارند. این احترام متقابل محیطی را ایجاد می‌کند که در آن همه افراد احساس ارزشمندی می‌کنند و پتانسیل درگیری و جنجال کاهش پیدا می‌یابد.

۵) هوش عاطفی بالایی دارند

این افراد توانایی تشخیص، درک و مدیریت احساسات خود و دیگران را دارند.

طبق مطالعه‌ای که در مجله تحقیقات شخصیتی منتشر شده، افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، در زمینه مدیریت استرس و اجتناب از درگیری‌های بین فردی بهتر عمل می‌کنند.

این افراد در کنترل احساسات خود عملکرد خوبی دارند و از جنجال‌ها و حرف و حدیث‌های غیر ضروری جلوگیری می‌کنند.

۶) به جای مشکلات، روی راه حل‌ها تمرکز می‌کنند

با تمرکز بر راه حل‌ها به جای مشکلات، کمتر درگیر جنجال و درگیری شده و کارآمدتر خواهید بود. افرادی که می‌توانند از حرف و حدیث و جنجال جلوگیری کنند، دارای مهارت حل مسأله هستند. آن‌ها وقت خود را با غر زدن و ناراحتی بر سر مسائل مختلف تلف نمی‌کنند. در عوض، انرژی خود را صرف یافتن راه حل‌ می‌کنند.

۷) رشد شخصی خود را در اولویت قرار می‌دهند

رشد شخصی باید اولویت هر کسی باشد. افرادی که از جنجال و حرف و حدیث اجتناب می‌کنند، می‌دانند که شرکت کردن در درگیری‌ها می‌تواند پیشرفتشان را متوقف کرده و آن‌ها را از اهداف خود منحرف کند.

این افراد برای توسعه فردی، یادگیری و رشد ارزش قائل هستند. آن‌ها می‌دانند که هر لحظه‌ای که برای شرکت در جنجال‌های غیر ضروری سپری می‌شود، لحظه‌ای از دست رفته است که می‌توانست برای پیشرفت شخصی استفاده شود.

آن‌ها به طور طبیعی از موقعیت‌های منفی که باعث ایجاد درگیری می‌شود، فاصله می‌گیرند.

کانال عصر ایران در تلگرام

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: درگیری جنجال اجتناب می کنند غیر ضروری حرف و حدیث درگیری ها جنجال ها راه حل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۸۴۲۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چه افرادی امام صادق(ع) را شهید کردند؟

امروز، شنبه -۱۵ اردیبهشت- مصادف با ۲۵ شوال و سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) است؛ امامی که به شیخ الائمه و رئیس مذهب شیعه شناخته می‌شود و سال‌ها به تربیت شاگردانی پرداخت که جهانیان از علم دانشمندان اسلامی انگشت به دهان ماندند.

این روز‌ها که زائران بیت الله الحرام پس از ۹ سال انتظار برای به جا آوردن عمره مفرده عازم مکه شده اند، در مدینه خدمت پیامبر اکرم (ص) رسیده و در حرم بقیع به زیارت حضرت صادق (ع) و ائمه بقیع می‌روند. در زیارت امین الله که برای امامان معصوم وارد شده، از خدا می‌خواهیم که ما را عاشق برگزیده دوستانش یعنی ائمه قرار دهد و در ادامه از پروردگار می‌خواهیم ما را از اخلاق دشمنانش دور بدارد و در برخی زیارتنامه‌ها به امام عرض می‌کنیم که «من با کسی در صلح و آرامشم که با شما از در دوستی و سلامت درآید و با هر کسی در جنگ و دشمنی هستم که با شما در جنگ است»؛ به ویژه کسانی که کمر به قتل شما بسته اند.

در برخی روایات نیز به نقل از ائمه معصومین آمده که «ما منا الا مقتول او مسموم.» هر یک از ائمه به شهادت رسیدند و هیچکدام به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند. اگر در مظلومیت امام صادق (ع) اشک می‌ریزیم و در شهادت آن حضرت گریه می‌کنیم، باید بدانیم چه کسانی آن حضرت را به شهادت رساندند و چه ویژگی‌هایی داشتند تا تکلیف خود را با آنان مشخص و صف خود را از آنان جدا کنیم.

آغاز امامت امام صادق (ع) با حکومت هشام پسر عبدالملک و پایان آن با دوازدهمین سال از حکومت ابوجعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است. در واقع آن حضرت از آغاز ولادت تا هنگام شهادت، حکومت جائرانه ۱۰ نفر از امویان به نام‌های عبدالملک پسر مروان، ولید پسر عبدالملک (ولید اول)، سلیمان پسر عبدالملک، عمر پسر عبدالعزیز، یزید پسر عبدالملک (یزید دوم)، هشام پسر عبدالملک، ولید پسر یزید (ولید دوم)، یزید پسر ولید (یزید سوم)، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد و دو تن از عباسیان یعنی سفاح و منصور را تحمل کردند.

اگرچه دومین خلیفه عباسی از نوادگان عباس بن عبدالمطلب بود و ساخت شهر بغداد به دستور او انجام گرفت ولی نباید فراموش کنیم که در دوره خلافت او، قیام‌های متعددی از جمله قیام نفس زکیه رخ داد و به دستور او بسیاری از سادات حسنی زندانی شده و به شهادت رسیدند و در نهایت امام صادق (ع) به دستور او به شهادت رسید.

حجت الاسلام مهدی پیشوایی که در دوران کرونا دار فانی را وداع گفت، در کتاب سیره پیشوایان نوشت: ابوجعفر منصور از تحرک و فعالیت سیاسی امام صادق (ع) سخت نگران بود. محبوبیت عمومی و عظمت علمی امام بر بیم و نگرانی او می‌افزود. به همین جهت هر از چندی به بهانه‌ای امام را به عراق احضار می‌کرد و نقشه قتل او را می‌کشید ولی هر بار به نحوی خطر از وجود مقدس امام برطرف می‌شد. منصور شیعیان را در مدینه به شدت تحت کنترل و مراقبت قرار داده بود، به طوری که در مدینه جاسوسانی داشت که کسانی را که با شیعیان امام صادق رفت وآمد داشتند، گردن می‌زدند.

این پژوهشگر تاریخ اسلام افزود: امام، یاران خود را از نزدیکی و همکاری با دربار خلافت باز می‌داشت. روزی یکی از یاران امام پرسید «برخی از ما شیعیان گاهی دچار تنگ دستی و سختی معیشت می‌گردد و به او پیشنهاد می‌شود که برای این‌ها (بنی عباس) خانه بسازد، نهر بکند (و اجرت بگیرد)، این کار از نظر شما چگونه است؟» امام فرمود «من دوست ندارم که برای آن‌ها (بنی عباس) گرهی بزنم یا درِ مشکی را ببندم، هرچند در برابر آن پول بسیاری بدهند. زیرا کسانی که به ستمگران کمک کنند، در روز قیامت در سراپرده‌ای از آتش قرار داده می‌شوند تا خدا میان بندگان حکم کند».

پیشوایی افزود: امام، شیعیان را از ارجاع مرافعه به قُضات دستگاه بنی عباس نهی می‌کرد و احکام صادر شده از محکمه آن‌ها را شرعاً لازم الإجرا نمی‌شمرد. امام هم چنین به فقیهان و محدثان هشدار می‌داد که به دستگاه حکومت وابسته نشوند ومی فرمود: فقیهان اُمَنای پیامبرانند، اگر دیدید به سلاطین روی آوردند (و با ستمکاران دمساز و همکار شدند) به آنان بدگمان شوید واطمینان نداشته باشید.

امام صادق (ع) همواره از منصور دوانیقی دوری می‌گزید و استاد پیشوایی با اشاره به یک روایت در این زمینه نوشت: روزی منصور به امام صادق (ع) نوشت «چرا مانند دیگران نزد ما نمی‌آیی؟» امام در پاسخ نوشت «ما (از لحاظ دنیوی) چیزی نداریم که برای آن از تو بیمناک باشیم و تو نیز از جهات اُخروی چیزی نداری که به خاطر آن به تو امیدوار شویم. تو نه دارای نعمتی هستی که بیاییم به خاطر آن به تو تبریک بگوییم و نه خود را در بلا و مصیبت می‌بینی که بیاییم به تو تسلیت دهیم، پس چرا نزد تو بیاییم؟!» منصور نوشت «بیایید ما را نصیحت کنید» که امام پاسخ داد «اگر کسی اهل دنیا باشد، تو را نصیحت نمی‌کند و اگر هم اهل آخرت باشد، نزد تو نمی‌آید!»

استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب سیری در سیره ائمه اطهار (ع) درباره احضار امام ششم (ع) به مرکز خلافت نوشت: منصور گاهی با امام صادق (ع) سخت می‌گرفت و گاهی آسان. ظاهرا هیچ وقت حضرت را به زندان نبرد ولی خیلی از اوقات ایشان را تحت‌نظر قرار می‌داد. یک دفعه ظاهرا دو سال حضرت را در کوفه تحت‌نظر قرار داد و چندین بار امام را احضار کرد و فحاشی و هتاکی نمود که «می‌کشمت، گردنت را می‌زنم؛ تو علیه من تبلیغ می‌کنی و مردم را بر علیه من می‌شورانی...».

عبداللّه بن فضل بن ربیع از پدرش (وزیر دوره عباسی) نقل کرده است: منصور، در سال ۱۴۷ سفر حج کرد و بعد به مدینه رفت و به ربیع گفت «کسی را به دنبال جعفر بن محمّد بفرست تا او را با رنج و عذاب نزد ما بیاورد. خدا مرا بکشد، اگر من او را نکشم!» ربیع چنان وانمود کرد که فراموش کرده است. دوباره منصور تکرار کرد و ربیع هم باز خود را به غفلت زد. این بار منصور نامه تندی به ربیع نوشت و به او پرخاش کرد و فرمان داد که کسی را بفرستد تا جعفر بن محمّد را بیاورد.

زمانی که امام صادق (ع) وارد شد، منصور شروع به تهدید آن حضرت کرد و سخنان درشت به زبان آورد و گفت «ای دشمن خدا! مردم عراق تو را رهبر خود دانسته و زکات مالشان را برای تو می‌فرستند و تو از سلطنت من سرپیچی می‌کنی و در پی آشوب و غائله هستی، خدا مرا بکشد که اگر من تو را نکشم!»

زمام داران بنی امیه می‌کوشیدند تا به هر شکلی مردم را از مکتب اهل بیت (ع) دور نگه داشته، میان آنان و پیشوایان بزرگ اسلام فاصله ایجاد کنند و به این منظور مردم را به مفتیان وابسته به حکومت وقت یا حداقل فقیهان سازشکار و بی ضرر رجوع می‌دادند. زمام داران عباسی نیز با آن که در آغاز کار، شعار طرفداری و حمایت از بنی هاشم را دستاویز رسیدن به اهداف خویش قرار داده بودند ولی پس از آن که جای پای خود را محکم کردند، همین برنامه را در پیش گرفتند.

خلفای عباسی همانند امویان، پیشوایان بزرگ خاندان نبوت را که جاذبه معنوی و مکتب حیات بخش آنان مردم را شیفته و مجذوب خود ساخته و به آنان بیداری وتحرک می‌بخشید، برای حکومت خود کانون خطر تلقی می‌کردند و از این رو کوشش می‌کردند به هر وسیله‌ای که ممکن است، آنان را در انزوا قرار دهند که این موضوع، در زمان امام صادق (ع) بیش از هر زمان دیگری به چشم می‌خورد.

در عصر امام ششم حکومت‌های وقت به طور آشکارا تلاش می‌کردند تا افرادی را که خود مدتی شاگرد مکتب آن حضرت بودند، در برابر مکتب امام بر مسند فتوا و فقاهت نشانده و مرجع مردم معرفی کنند، چنان که ابن ابی ذئب و مالک بن انس را بر مسند فتوا نشاندند.

منصور ملعون پس از به شهادت رساندن حضرت صادق (ع) تصمیم گرفت تا جانشین آن حضرت را نیز به قتل برساند و لذا وقتی توسط محمد بن سلیمان، فرماندار مدینه از شهادت امام صادق (ع) آگاه شد، طی نامه‌ای به وی نوشت «اگر جعفر بن محمد شخصی را جانشین خود قرار داده، او را احضار کن و گردنش را بزن!» طولی نکشید که گزارش فرماندار مدینه به این مضمون به بغداد رسید که «جعفر بن محمد ضمن وصیتنامه رسمی خود، پنج نفر را به عنوان وصی خود برگزیده که عبارتند از خلیفه وقت، منصور دوانیقی! محمد بن سلیمان یعنی فرماندار مدینه و خود گزارش دهنده! عبدالله بن جعفر بن محمد که برادر بزرگ امام کاظم (ع) بود، موسی بن جعفر (ع) و حمیده همسر آن حضرت».

فرماندار در ذیل نامه کسب تکلیف کرده بود که کدام یک از این افراد را باید به قتل برساند و منصور که هرگز تصور نمی‌کرد با چنین وضعی روبرو شود، فوق العاده خشمگین شد و فریاد زد «این‌ها را نمی‌شود کشت!» این وصیت نامه امام صادق (ع) یک حرکت سیاسی بود. زیرا آن حضرت از قبل امام بعدی و جانشین واقعی خود یعنی امام کاظم (ع) را به شیعیان خاص و خاندان علوی معرفی کرده بود ولی از آنجا که از نقشه‌های شوم و خطرناک منصور آگاهی داشت، برای حفظ جان پیشوای هفتم چنین وصیتی کرده بود.

منبع: ایرنا

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • سود ۱۳۵۰ درصدی صندوق سهامی سرو!
  • چه افرادی در معرض کمبود ویتامین B۱۲ قرار دارند؟
  • حدیث روز | نتیجه نافرمانی پدر و مادر
  • با این ۸ روش طول عمرتان بیشتر می‌شود
  • ویدیو/ مغز انسان بزرگ‌تر می‌شود!
  • چه افرادی امام صادق(ع) را شهید کردند؟
  • آذری جهرمی خطاب به مالک شریعتی: امنیتی‌ها مثل شما دهن لق نیستند
  • انتشارات صهبا از کتاب جدید با نام «حدیث مکارم الاخلاق» رونمایی کرد
  • نوشیدن این چای فشارتان را تنظیم می‌کند
  • جواد خیابانی: هیچ کدام از تیم های بالای جدول شایسته قهرمانی نیستند / فیلم